در روزهای قبل از تعطیلات، شاهد سیر صعودی نرخ دلار بودیم؛ بهگونهای که تنها ۷۰۰ تومان با رکوردشکنی تاریخی نرخ ارز و قرارگرفتن در کانال ۳۳ هزار تومانی فاصله داریم. در این بین، انتشار خبر تهیه پیشنویس مشترک اروپا و آمریکا و به دنبال آن احتمال صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام نیز کاتالیزوری برای افزایش قیمت دلار بود. با توجه به این شرایط آیا باید منتظر رکوردشکنی در نرخ دلار بود؟
اگرچه انتشار خبر تهیه پیشنویس مشترک اروپا و آمریکا و به تبع آن احتمال صدور قطعنامه در شورای حکام باعث شده است در روزهای پایانی هفته گذشته قیمت دلار در بازار افزایش پیدا کند، اما من معتقدم این رکوردشکنی و سقوط تاریخی ارزش پول ملی کشور بدون صدور قطعنامه هم روی میدهد.
چرا؟
چون بههرحال بنبست کنونی در مذاکرات وین و احتمال شکست احیای برجام در طول تقریبا سه ماه گذشته، به صورت تدریجی بر بازار اثر خود را داشته و موتور محرک افزایش قیمت ارز بوده است. ضمن اینکه برای تمام اقتصاددانان این یک واقعیت انکارناپذیر است که رشد و توسعه اقتصادی بههیچوجه تا زمان وجود تحریمها امکانپذیر نخواهد بود. متأسفانه در این شرایط شکننده، دولت سیزدهم به نام جراحی اقتصادی حذف ارز ترجیحی را کلید زد که مسائل خود را برای اقتصاد ایجاد کرد. تمام آمارها این واقعیت را تأیید میکند. این اقدام دولت هم باعث کاهش ارزش پایه پول ملی در برابر سایر ارزها شد. در کنار این نکات، بدون شک اگر امروز یا روزهای آتی در نشست شورای حکام شاهد صدور قطعنامه علیه ایران باشیم، جهش قیمتها در بازار ارز شکل خواهد گرفت و ریال ایران یک سقوط تاریخی دیگر را تجربه خواهد کرد.
پارامتر سیاست خارجی تا چه اندازه به مساله ارزی دامن خواهد زد؟
اگرچه عوامل دیگری مانند دخالت بانک مرکزی و دولت با هدف تأمین کسری بودجه و مسائلی از این دست در نرخگذاری ارزی مؤثر است، اما کافی است شما سری به فردوسی بزنید؛ تمام صرافیها و دلالان ارزی لحظه به لحظه تحولات سیاسی و دیپلماتیک بهخصوص در حوزه برجامی را رصد میکنند. یک خبر، ولو خبر کذب مثبت یا منفی، باعث کاهش یا افزایش نرخ ارز خواهد شد. اتفاقا دولت به همین دلیل حرفدرمانیهایی را در برهههای حساسی با هدف مدیریت بازار ارز اجرای کرده است.
مثلا؟
برای مثال دولت در مقاطعی در جهت کاهش قیمت ارز ادعای آزادشدن اموال بلوکهشده ایران یا تسویهحساب همسایگان را مطرح میکند؛ درصورتیکه هیچکدام واقعیت ندارد. متأسفانه پارامتر سیاست، چه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی، بر تمام پارامترها و المانهای اقتصادی مانند بازار ارز اثرگذار است. البته این نکته تنها مختص ایران نیست.
راهحل شما برای کاهش اثرات سیاست خارجی بر وضعیت بازار چیست؟
باید ما تکلیف خود را در سیاست خارجی روشن کنیم؛ یا باید مذاکرات را بهطور کامل و رسمی کنار بگذاریم تا بازار تکلیف خود را بداند و اقتصاد ایران هم تبعات مخرب این شکست را بپذیرد یا اینکه یک بار برای همیشه تعامل همهجانبه را با جهان داشته باشیم و یک توافق خوب را رقم بزنیم تا ضمن ارتقای ارزش پول ملی، زمینه برای جهش روابط اقتصادی و تجاری با جهان شکل بگیرد. بنابراین حصول توافق تنها اثری مثبت در حوزه بازار ارز ندارد، بلکه میتواند چرخ لنگ اقتصاد را هم به حرکت درآورد.
با شعار، حرفدرمانی و ادعا کاری از پیش نمیرود. اگر اینچنین بود سالها پیش اقتصاد ایران درست میشد و ما شاهد این مشکلات نبودیم. وگرنه شرایط کجدارومریز ما در وین فقط به بیثباتی بازار ارز و به تبع آن آثار مخربش بر اقتصاد میانجامد. واقعا هیچ تولیدکنندهای، هیچ فعال اقتصادیای و هیچ تاجری در این بیثباتی ارزی توان و تمایلی برای فعالیت ندارد. در این بین دولت هم به جای اینکه مسئله را بهطور ریشهای و اساسی حل کند، دوباره به سمت پلیسیکردن فضای بازار ارز رفته و موج تازه دستگیری صرافان و فعالان ارزی را کلید زده است. دستگیری در بازار، چاره کار نیست؛ کمااینکه در دولت روحانی نیز چاره کار نبود. البته تمام نکاتی که به آن اشاره کردم، لزوما این معنا را نمیدهد که احیای برجام و لغو تحریمها به بهبود و ارتقای اقتصادی کشور میانجامد؛ چون توافق در وین شرط لازم برای این مهم است، اما شرط کافی نیست.
این گفته شما در تناقض با تحلیل قبلیتان قرار ندارد؟
بههیچوجه. ببینید برجام و لغو تحریمها در کنار دیگر عوامل میتواند رشد اقتصادی را برای کشور رقم بزند، اما بیشک تداوم بنبست کنونی و شکست در مذاکرات، یکی از مهمترین پارامترهای تصاعد بحران اقتصادی در کشور است.